============

https://s33.picofile.com/file/8483573876/a_khastar2.jpg
==============
آمدیم کنار اسکله، بچه های یگان دریائی در حال تعمیر قایق ها بودند یکی از مسئولین ستاد مرتب می گفت هر چه قایق دارید آماده کنید. متوجه شدم دیشب فرمانده تیپ شهید شده و جنازه او را آورده بودند. این در حالی بود که مسئول محور و جانشین تیپ در منطقه الصخره بودند.
جعفرزاده فرمانده ای بود که بر دلها حاکم بود وی در دو روز گذشته بارها با شلیک موشک آرپی جی جلوی دشمن ایستادو بسیجی ها با دیدن افتادگی و شجاعت او حاضر به هر گونه جانفشانی بودند. شب گذشته موقعی که دیگر نیروها ناامید شده بودند. با نارنجک و مین به سوی تانک ها رفته و با پرتاب نارنجک به داخل تانک و تعدادی مین را مسلح و به زیر تانک رفته و آنها را منهدم کردند. ساعت حدود 8 بود که از ما خواستند تعدادی از بچه ها را به خط برسانیم هنوز حرکت نکرده بودیم که مأموریت لغو شد. هواپیماهای دشمن منطقه را حدود ساعت 5/8 بمباران کردند. ساعت از 9 گذشته بود که تعدادی از قایق ها از جلو با تعدادی از مجروح ها آمدند آنها گفتند عقب نشینی شده. چهره بچه ها را غم عزا گرفته بود. حدود ساعت 3 بعدازظهر تعداد دیگری از قایق ها که در منطقه بودند به عقب آمده و در ساحل شط علی پهلو گرفتند این شاید آخرین نیروهایی بودند که به عقب منتقل می شدند. عملیات به پایان رسید و مقاومت رزمندگان مخلص بود که در تاریخ ثبت شد. آیت الله هاشمی رفسنجانی در خطبه های نماز جمعه تهران با تحلیل این عملیات فرمودند: مقاومت شما رزمندگان تیپ الغدیر یزد را ما از شنود دشمن متوجه شدیم که فرمانده سپاه سوم عراق مانده بود از این مقاومت. در عملیات بدر تیپ 18 الغدیر تعداد 84 نفر شهید، 148 نفر مفقود، اسیر101 نفر، مجروح 360 نفر تقدیم اسلام کرد.
جنگ تن به تن
برادر حسین مسعودی معاون گروهان جندالله، خاطرات خود را از این عملیات را اینگونه بیان می می کند: ساعت 3 بامداد مورخ 1363/12/23 با دشمن درگیر شدیم و در چند مورد جنگ تن به تن بود و بچه ها از جان مایه گذاشته بودند. جناحین ما خالی شده بود. و ما در قلب دشمن بودیم تانک های تی 72 دشمن از روی سیلند سمت چپ و راست شروع به پیشروی کردند و ما هر چه با آرپی چی 7 می زدیم کاری از پیش نمی بردیم. چند نفر از بچه های دلاور و رشید با شجاعت تمام چند عدد مین ضد تانک را برداشتند و به طرف تانکها رفتند که تعدادی از آنها قبل از رسیدن به تانک ها شهید شدند. ولی تعدادی خود را به آنها رساندند و دودستگاه تانک را منهدم کرده و بقیه تانکهای دشمن از معرکه گریختند عراق مرتب با بلندگو از ما می خواست که تسلیم شویم مجدداً عراق با تعداد بیشتری تانک تی 72 ، پی ام پی و با استفاده از نیروهای پیاده شروع به حمله کرد و رزمندگان ما با آنها مقابله کردند.
جویدن کاغذ کد و رمز بیسیم
برادر محمدرضا اسلامی بسیم چی گردان امام حسن (ع) نیز چنین بیانی دارد: حدود ساعت 1 بامداد 1363/12/22 به الصخره رسیدیم. حدود 700 متر به سمت دژی که به شکل L بود جلورفتیم. 20 دقیقه ای شد تا همه قایق ها با نیروها سالم به منطقه ساحل رسیدند. در امتداد دژ L شکل مستقر شدیم. یک ساعت بعد به سوی رودخانه دجله حرکت کرده 200 متر که رفتیم اولین درگیری با نیروهای عراقی شروع شد. وارد جاده ای که شنی یا آسفالت سرد بود شدیم عرض جاده حدود 10 متر و دو طرف آن سنگر و تعداد زیادی تانک دشمن بود. ما سنگر به سنگر با دشمن درگیر شدیم و تلفات زیادی از دشمن گرفتیم که دستور رسید که برگردیم. جناحین ما موفق نشده بودند. و گروهان یک ما که مجروح و شهید زیادی داده بود. در محاصره دشمن قرار گرفته و اکثر رزمندگان گروهان شهید یا اسیر شدند.
بچه های مجروح را سوار چند قایق کردیم ولی دشمن قایق ها را زد، تعدادی از بچه ها به آب زدند که باز دشمن آنها را هدف قرار داد. ساعت حدود 12 که شد تانک های عراقی به روی خاکریز آمده و ما را بطور کامل در محاصره قراردادند. محمد احرامیان جانشین گردان مجروح و روی جاده افتاده بود. من ابتدا کاغذ کد رمز بیسیم را داخل دهانم کرده و جویدم و با نارنجکی بیسیم را منهدم کردم. بعد از چند لحظه به این فکر افتادم که اسیر نشوم. دو تا نارنجکی که داشتم ضامن آنها را کشیده و در دستم گرفتم. دست ها را بالا برده یعنی می خواهم تسلیم شوم. احرامیان مرا دید صدایم زد و اصرار کرد این کار درست نیست. با این عمل تو عراقی ها همه بچه ها را خواهند کشت. چند لحظه صبر کردم و بعد به او گفتم تو فرمانده من هستی هر چه می گویی انجام می دهم. لذا به من گفت نارنجکها را به داخل آب پرتاب کن و بیا زیر بغل مرا بگیر تا برویم تسلیم شویم. همه این صحنه ها در 10 متری عراقی ها بود ما تسلیم شدیم. تعدادمان حدود 80 نفر می شد. حدود ساعت 4 بعدازظهر از روی پل العزیر که قرار بود منهدم کنیم عبور کردیم. ساختمان های شهر العماره دیده می شد. وارد مقری نزدیک شهر شده و بازجویی ها شروع شد.
حلقه محاصره
عباسعلی صادقیان فرمانده گروهان جندالله با بیان بخش های
ی از دو طرف به گوشمان می رسید: چون بچه های غواصی که خط شکن لشکر 14 امام حسین (ع) بودند از شب قبل نزدیک دشمن مستقر شده بودند و تعدادی هم برای تصرف پاسگاه های داخل آبراه در نظر گرفته بودند که همراه نیروهای ما حرکت کردند. دیگر از سکوت خبری نبود. صدای گلوله ها حتی برای یک لحظه قطع نمی شد و نور خیره کننده منورها که از پاسگاهای داخل آب دشمن شلیک می شد. ساعتی بعد پاسگاههای دشمن به تصرف نیروهای خودی درآمد و ما بعد از توقفی 3 ساعته مجدداً وارد آب راه حنین شدیم.
و ساعت حدود 4 صبح وارد آب راه مسلم که ساعتی قبل به دست رزمندگان اسلام پاکسازی شده بود. ولی هنوز دود حاصل از سوختن سنگرها و پل های شناور دشمن دیده می شد. هوا در حال روشن شدن بود. از دور خشکی عراق دیده می شد. هنوز آفتاب نزده بود که به ساحل عراق در شهرک البیضه رسیدیم. از قایقها پیاده شدیم. تعدادی سنگر که بیشتر شبیه اتاق بود پشت دژ عراق دید می شد. داخل یکی از این اتاق ها شدم تعدادی ساک، پتو و گاوصندوق داخل آن بود بیرون آمدم و دنبال توالت می گشتم. نیروهای تیپ به ستون یک به سمت دجله در حال پیشروی بودند. حدود 800 متر رفتیم که دستور آمد بر گردید. به طرف قایق ها چون باید برویم منطقه ای دیگر ستون برگشت هنوز گردان کاملاً پیاده نشده بود که دوباره سوار قایق شده و مقداری به سمت شرق ایران برگشتیم و وارد آب راهی شدیم. شرقی غربی به نام یاسر که به سمت روستاهای الصخره می رفت. حرکت ما به سوی دشمن مقارن بود با بیستم اسفند ماه 1363 بالای سرمان هواپیماهای ملخی پی سی 7 عراقی که قدرت مانور خوبی نیز داشتند در حال گرفتن کالیبر به سمت قایقها بودند و در مواردی اقدام به بمب باران منطقه به قصد هدف قرار دادن قایق ها می کردند. ولی رزمندگان بی باکانه فضای آب را شکافته و به سوی الصخره پیشروی می نمودند. با این حال در مسیر آبراهی که پیش می رفتیم بر اثر بمباران هواپیماهای پی سی 7 در برخی مواقع قایق ها از مسیر منحرف می شدند و در این شرایط مجبور می شدیم داخل نیزارها مخفی شویم. در یکی از همین بمباران ها متأسفانه قایق پشت سر ما هدف قرار گرفت و تمامی رزمندگان آن که 8 نفر بودند. در آتش سوخته و شهید شدند از جمله کاظم دهقان فرمانده گروهان، محمد حسین جعفری نسب و... . حدود ساعت 8:30 صبح به کمین دشمن رسیدیم که 3 تا سنگر دیده بانی داشت و جنازه چهار سرباز عراقی در آن دیده می شد. حدود ساعت 45/8 به نزدیک ساحل دشمن در روستای الصخره عراق رسیدیم. پر از موانعی از قبیل سیم خاردار، خورشیدی و... بود. قسمتی از موانع توسط نیروهای تخریب لشکر 14 پاکسازی شده و ما از همان قسمت خود را به دژ رسانده و از قایق ها پیاده شدیم.
خط دشمن خاک ریزی بصورت L بود و بلافاصله نیروهای گردان امام علی (ع) به سمت سیل بند و جاده شنی که در امتداد رودخانه دجله بود رفتند و تعدادی دیگر پشت دژ الصخره که عرض آن حدود 10 متر و ارتفاع آن از سطح آب حدود 5/1 متر بود مستقر شده و شروع به کندن جان پناه (سنگر) با سر نیزه کردند.
در فاصله 700 متری تعدادی تانک دشمن در حال جابه جایی بود و از آتش دشمن
خبری نبود.نیروهای گردان امام علی (ع) تا نزدیک سیل بند رفتند.
مقر ما از طلائیه در مورخ 1363/12/16 به شط علی منتقل شد. بعداز ظهر تعداد 4 نفر از بچه های با سابقه اطلاعات تیپ رفتند به مقر فرماندهی لشکر 14 که نیروهای شناسائی لشکر در آنجا مستقر بودند. بچه های اطلاعات لشکر مدت یک ماه بود که در این محور کار کرده بودند. شب مورخ1363/12/16بچه های ما به همراه بچه های لشکر 14 به شناسائی رفتند. عباس غالبی بعد ها گفت آن شب تا نزدیک پل العزیر که روی رودخانه دجله بود رفتیم وحتی نگهبانان پل را به خوبی دیدیم. این پل که مربوط به بزرگراه بصره، العماره بود. قرار بود در عملیات منهدم شود.
==============

https://s33.picofile.com/file/8483573826/a_khastar3.jpg
================
کتاب ماموریت آنی حضور یزدی ها درعملیات بدرخاطرات خود نوشت احمد خواستار چاپ دوم تاریح 1363/12/15 طی یک دستور آگهی ازطرف قرارگاه نجف اشرف به تیپ مستقل 18الغدیر چنین ابلاغ شد ماموریت آنی حداکثر تا 48ساعت آینده درشط علی مستقرشوید وتحت کنترل عملیاتی لشکر 14امام حسین(ع)قرارگیرد